خب قرار ماااااااااااااااااااااااااااا همگی روز 18 خرداد پای نت
+ آخ که چقد دلم تنگ شده بود واسه وبلاگم و اپ کردن و این چک چیزا . حس میکنم بعد از قرن ها برگشتم که البته باید زودم بر گردم
+ بیشتر از یه هفته هست ک امتحانا شروع شده . من من از همین جا اعلام میکنم که فقط ب قصد و نیت پاس کردن میشینم(
) و با همون نیست و هدف بلند میشم از سر جلسه(
)
+ اصن خودم موندم چم شده هیچ سالی امتحانامو انقده بد نداده بودم . بقول مامانم : بیخیالش
+از الان دارم مامانم و آماده هر شرایطی میکنم . وقتی رفت کارنامم رو بگیره پس نیفته .
خب من یه مسافرت کوچیکی داشتم یه هفته پیش چند تاچیز تو دفترچه نوشته بودم دوست داشتم اینحا هم بنویسم
+ یه موقع هایی یه بد شانسی هایی میاریک واقعا اون لحظه میخوای سرتو بکوبی ب دیوار . ( از شانس بد من دیوار اون جا نبود(
)
+ میگم بعضی آدما چونشون ( فکشون ) گرم میش دیگ ب هیچ کس رحم نمیکنن . بابا اون بنده خدا شاید بخواد بخوابه ولش کن ب فکر خودت نیستی ب فکر اون بد بخت فلک زده باش یه عمری اون گوشو میخوادش
+ یه خانومی اتوبوس نشسته بود کنارم ووووووووووووووووی این خانومه مخمو خورد دیگ از بس حرف زد
بهم گفت خواهر برادر داری گفتم خیر . گفت چ جالب منم پسرم تک فرزنده . حالا حرفنزن کی حرف بزن شروع کرد ب تعریف از پسرش . که پسر من کم تو قع خیلی مهربونه و یه عالمه حرف مفت
منم ک رو رودروایسی گیر کرده بودم هی لبخند میزدم سرمو تکون میدادم . ( میخواستم بگیرم لهش کنم
)
انگار اومده بود خواستگاریم و داشت از پسرش تعریف میکرد هی که منم جواب بله بدم
ازم پرسید آخرش چند سالته ؟ منم بلند گفتم 17 . یه نگا کرد بهم و گفت : تو که کوچولویی
آخ خداااااااااااااااااااااااااا جوری خورد تو برجکش که خدا میدونه(
) . حال کردم حال کردم ناجوراا
تو یه قضیه دیگ ازش پرسیدم پسرتون چند ساله : هههههه نفره رفت جواب بده آخرشم جواب نداد
بعد از این که فهمید چند سالمه . حرف نزد کپه مرگشو گذاشت(
)
+ من از همین جا اعلام میکنم قصد ازدواج ندارم (
).
+ خب قرار ماااااااااااااااااااااااااااا همگی روز 18 خرداد پای نت . حضور همگی نماد بیکاری و علافی ماست ![]()
دست در دست هم ب مهر خرج نت خود را کنیم زیاد ![]()



.

